درود
ما نسل متوهم و جوگیری هستیم. ما وقتی انگشتمان اوخ میشود، وصیت میکنیم. وقتی کبریت روشن میشود، به آتشنشانی زنگ میزنیم. باصدای ترکیدن اگزوز یه موتورسیکلت، فکر میکنیم جنگ شده است و...
اینکه ما اینطوری هستیم یکخرده تقصیر خودمان است و یکخرده نیست. چه توقعی دارید از ما؟ ما در زندگی چیزهای واقعی ندیده ایم. ما هیچوقت هیچ کس را نداشتهایم که عشقش ارزش مردن داشته باشد. ما مبهوت چشمهای هیچکس نشدهایم و به فرمان هیچکس جان نمیدهیم. تقصیر خودمان نیست. ما که آمدیم قحطی شد. ما آنقدر زیاد بودیم که دیگران فقط به سیر کردن شکم ما فکر کردند و فرصت به چیز دیگری نرسید. ما مانده بودیم و آتاری و مهد کودک که در جنگ هایش هم هیچکس واقعی نمیمرد. و شعرهایش خون آدم را به جوش نمیآورد که به ما بفهماند غیرت چیست. اینطوری شد که ما بر خلاف نسل قبلمان که فرصت کودکی نداشت و زود بزرگ شد، ما در کودکیمان ماندیم و ماندیم و ماندیم و... ما 15 سالمان شد؛ 20 سالمان شد؛ چند سال دیگر 30 ساله میشویم اما هیچوقت بزرگ نمیشویم. هنوز هم تا عاشق یکی میشویم فکر میکنیم بدون او میمیریم. در کنکور که قبول نشویم فکر میکنیم دنیا به آخر رسیده است. تا کرایه تاکسی گران میشود تصمیم میگیریم از این مملکت برویم. بعضیها که حتی با اولین بگو مگو با همسرشان، میزنند به سیم آخر و... انگار خالهبازی است! بازی را بهم میزنیم. جر میزنیم. برای هیچچیز خودمان را فدا نمیکنیم. تا تقی به توقی میخورد ادای افسردهها را در می آوریم و از سر شکمسیری و بی دردی میخواهیم خودمان را پر درد نشان بدهیم. وقتی پدرمان به ما بگوید فلان لباس را نپوش و یا فلان جا نرو، رگ افسردگیمان میگیرد و میخواهیم خودکشی کنیم. میگوییم همهجا خفقان است. با همهی اینها ادعایمان هم میشود. اما بازهم میگویم تقصیر خودمان نیست.
هیچ اتفاق بزرگی در زندگیمان ندیدهایم. شاید بزرگترین اتفاق زندگی ما اساماس فرستادن به دختر فلانی یا دیدن فلان هنرپیشه در فلان رستوران یا ترکیدن یه نارنجک دستی کنار پایمان در چهارشنبهسوری باشد...
چه توقعی دارید از کودکی که پایش را هیچوقت از مهد کودک بیرون نگذاشته است. بگذارید خیال کنیم دنیا همان بازی آتاری ماست و ما گردانندگانش هستم.
شاید امشب که خوابیدیم یک صاعقهی سهمگینی از آسمان خورد توی سقف خانه مان و ترسیدیم و تکانی خوردیم... آمین!..
درود
هرچیزی یا هرکسی که مداوم جلو روت باشه و ازش استفاده کنی باعث میشه بهش وابسته بشی! ادامه داشتن این وابستگی و شدید شدنش میشه اعتیاد. این اعتیاد میتونه به یه بازی کامپیوتری، به یه آدم و یا به دخانیات و مواد مخدر باشه!
از اولش به دود سیگار حساسیت داشتم. هرکی جلو روم سیگار میکشید هزارتا حرف بارش میکردم و تو سرش میزدم! همیشه به خودم میگفتم من عمرن برم سراغ سیگار! اما رفتم. دلیلش هم یه عامل بیرونی بود! با یه پُک شروع شد. همون اولین پکی که به سیگار زدم تا ته ریهام رو سوزوند و چنان سرفهای گرفتم که چشمام قرمز شد. سیگار رو انداختم توی دستشویی و گفتم دیگه عمرن برم سراغ سیگار! اما به یک ساعت نرسید که دوباره یه نخ دیگه روشن کردم و اینبار سوزش گلوم رو تحمل کردم و تا آخرش رو کشیدم. اوایل ماهی 2 یا شایدم 3 نخ بود. اما هفته به هفته بیشتر شد. تا ناراحت میشدم یا عصبانی میشدم میرفتم سراغ سیگار تا به اصطلاح آرومم کنه! هرکی میگفت نکش معتاد میشی میگفتم نه! من به سیگار معتاد نمیشم! اما شدم. هفتهای 1نخ شد روزی یه نخ. روزی یه نخ شد 5ساعتی یه نخ... این اواخر هم دو روزی یه پاکت رو میکشیدم. اما من بارها به خودم و بقیه ثابت کردم که اگه اراده کنم کاری رو انجام بدم، تا آخرش انجامش میدم. به فرد ِ خاص ِ زندگیم قول داده بودم از اول مهر ترک کنم! اونم اولش میگفت نمیتونی. تو معتاد شدی! اما برای اینکه به خودم و بقیه ثابت کنم که میتونم و میخوام و بخاطر همون فرد ِ خاص ِ زندگیم دارم ترک میکنم. الان پنجمین روزیه که نکشیدم و دیگه هم نخواهم کشید. البته باید بگم به همین راحتیها هم نیست هااا! اولش بدنت مور مور میشه! سردرد میگیری! نیکوتین توی خونته... توی مغزته... توی ماهیچههاته... پس بدنت بیشتر و بیشتر میخواد. وقتی نکشی یه تمایل درونی و طبیعی ایجاد میشه برای رفتن به سمت سیگار. خیلی اراده و قدرت میخواد که بتونی بکشی و نکشی! باید بدنت آروم آروم سلولهای تخریب شده رو بازسازی کنه و از نیکوتین تخلیه بشی تا پاک بشی. تا بتونی بگی من کامل ترک کردم. به همین راحتیها نیست.
اما من از الان میتونم بگم پاکم... چون اراده کردم پاک باشم...
:.
روز 3ام اگه فرد ِخاص ِزندگیم اس ام اس نمیفرستاد و نمیگفت همه جوره پشتتم و حمایتت میکنم و تو میتونی، شاید ارادهام این اندازه قوی نمیشد. وقتی یه نفر تکیه گاه داشته باشی که بهت امید بده، انجام دادن هر کار مشکلی آسون میشه...
:.
گفته بودم من به خاطر تو همه را کنار میگذارم... همه کس و همه چیز... حتی اگر بهشون اعتیاد پیدا کرده باشم... هنوزم باور نداری؟!
پ.ن:
1/ آی حسن کچل!!! موضوع این پستم به "ت" فتحه است! روی "ت" ضمه نداره!! گفتم که یه وقت خوشحال نشی!
درود
مسئلهی ناموسی مطرح میکنم و خودمو سیبل میکنم و مورد هجوم جنوس مونث قرار میگیرم اما این وسط دریغ از حمایت یکیاز همجنسان از مواضع بنده! وقتی اوضاع این ریختیه، منم صلاح دونستم در حمایت از جنبشهای فمنیستی مطلبی بنویسم!
برایم عجیب نیست که چرا فمنیسم بیش از هر
جنبش دیگری طعم تلخ شکسترا چشیدهاست. حتی در فرانسه هم وضع بههمین منوال
است. زیرا روشنفکران و فلاسفه که باید در این قضیه پیشرو میبودند از آن
جا که اکثریت مرد بودند به زنان بیشاز ابزار نگاه نمیکردند که آخر شب
خسته از فلسفهورزی و روشنگری، خستگیشان در روثـ.پـ.ی خانه با طعم شیرین
3کث از بدنشان خارج شود .یا میهمانیهایشان را به شوخیهای ضد زن بگذارنند.
برای همین یک فمنیست به آسانی از جمع روشنفکران طرد میشود. البته اینها
به معنی مخالفت با فمنیسم نیست. اصلا چنین نگاهی، دغدغه حقوق زنان ندارد تا
در مورد آن بیاندیشد. اصلا برایش مهم نیست فمنیسم چیست که مخالف آن باشد
یا موافق. این موضوع برایش کم اهمیت تر از آن است که به آن فکر کند،چون در
تضاد با خواستههای کثیفش است. اصلا ادبیات روشنفکری ادبیاتی ضد زن است و
آنان فمنیستها را حداکثر یک جنبش بچه گانه و سرگرم کننده میدانند. مقصر
هم خود زنان هستند. در طول هفته پیش که جنبشهای فمنیستی را بررسی میکردم
به این نتیجه رسیدم که این جنبشها اکثرن به فکر توسعهی کمی خود هستند تا
کیفی. به این فکر میکنند که مثلن بگویند NGOشان چند عضو دارد؛ به این فکر
نمیکنند که اهداف مشخصی برای تک تک اعضا مشخص کنند و یا تفکرات خودرا
قویتر و قابل دفاعتر کنند. مشکلشان همین است. البته از نظر من مذهب هم
در ایران، در عدم موفقیت فمنیسم نقش داشته. آنجا که تا اسم حقوق زنان
میآید از " الرجال قوامون علی النسا " سخن میگویند و زن را متعلق به مرد
میدانند و طبق روایتی که شوهر را خدای زن در روی زمین میداند اختیار نفس
کشیدن زن را هم به مرد میسپارند. کما اینکه برخی از دین داران زن را مظهر
جمال و جلال الهی میدانند و از نظر آنها جمال و جلالی خوب است که خفه خون
گرفته باشد
کتاب تاریخ مشروطیت را که میخواند به پاراگراف جالبی رسیدم:
“از اول عمرم تا بحال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و
هیچکدام به بدنم لرزه درنیامده بود ، آخر ما هر چه تامل می کنیم می بینیم
خداوند قابلیت در زن ها قرار نداده ست که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند
، اینها از آن زمره ند که عقول شان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیومیت
قرار دارند ، چطور ممکن است به اینها حق انتخاب کردن داده شود”
سید حسن مدرس (در ارتباط با
پیشنهاد چند تن از نمایندگان مجلس دایر بر منظور کردن حق رای برای زنان در
قانون اساسی مشروطیت / جلسه یازدهم شعبان سال قمری 1329 )
همان کسی که تا اسم دین و سیاست و اینها میآید آن جملهی معروفش را که
سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست میآورند، چنین در مورد
زنان سخنوری نمودهاند! من مخالفم؛ اصلن مگر تو خودت عقلت کامل است که این
چنین در مورد زنان و حقوقشان قضاوت میکنی؟! وقتی که گفتم دین در ایران مانع
رسیدن به اهداف جنبش فمنیسم بوده به خاطر همچین تفکراتیست. این تفکر غلط
است و البته ناآگاهی زنان و دخرتان از این موضوع هم مزید بر علت است.
روی سخنم با خوانندگان مونثم است. همین شمایی که خواننده این وبلاگید، چقدر
نسبت به حقوق زنان و نقش زنان در جامعه اطلاع دارید؟ از جنبش های فمنیستی
چقدر اطلاع دارید؟ از افراط و تفریط ها در این زمینه چیزی میدانید؟
حتی خود شما هم به این قضیه به چشم یک موضوع دست چندم و بیاهمیت نگاه
میکنید! یا فکر میکنید هرکه با مردان مخالفت میکند فمنیست است یا راه
مخالفت با مردان فمنیسم است!! نه... از دید من فمنیسم یعنی جنبش احقاق حقوق
زنان! این هدف است. خیلی جفاها در قوانین ما در حق زنان شده است که نباید
نادیده بگیریمشان. تبعیض ها و نابرابری ها در حقوق زنان و قوانینی مثل ارث و
دیه و سنگسار و
حق حضانت فرزند و ...
خب اگر تفکر داشته باشید و اندیشه ای پشت حرفها و رفتارهایتان باشد قطعن
میتوانید حقوق خودرا بازپس بگیرید.
دیروز وبلاگی را میخواندم نوشته بود: دیشب علی(شوهرش) که به خانه آمد
شام نداشت. یعنی برایش شام درست نکرده بودم. دعوایی به راه انداختم و زدم
بیرون. امروز هم خانه ی مادرم هستم!!! بعد یک نفر آمده بود و در نظرات
این مطلب نوشته بود: آفرین؛ الحق که تو یک فمنیست واقعی هستی.
وقتی شام درست نکردن و رفتن به خانه مادر میشود تفکر فمنیستی، نتیجهاش این
میشود که این جنبش به سرانجامی نمیرسد. تمام مشکلات ما و کجرویهای ما
از ناآگاهی و کجفهمیست. درد جامعهی ما ندانستن و عدم تلاش برای دانستن
است.
تا اسم فمنیسم میآید صدای برخی مردان بلند میشود که بله... فلانی هم از
زنان حمایت کرده. خب! مشکلش کجاست؟ مگر قرار است چیزی از تو کم بشود؟ قرار
است حقش را بگیرد؛ نمیخواهد که از تو بزند! تو خیلی زرنگی حواست به کار
خودت باشد.
پ.ن:
1/سخن در این باره بسیاره.
نقد و تفسیرش بمونه به پای شما و کامنت دونی وبلاگم! میخوام دیدگاه های شما
رو هم بدونم...
2/ آقایون هم در این زمین اظهار نظر کنن لطفن...
3/ خداییش برای این مطلب وقت گذاشتم و فکر کردم. ساده ازش نگذرید...
درود
چرا این مغازههایی که لباس زیر و لباس خواب خانومها رو میفروشن، آقایون اجازه ندارن برن توشون؟! یه پرده آویزون شده جلوش و نوشته ورود آقایون ممنوع!! چرا؟!
درود
یکعمر با یک نفر سر میکنی که بلکه اهلی شود و تورا درک کند و در شرایط بحرانی به دادت برسد اما هرچه جلوتر میروی ناامیدتر میشوی و آن یک نفر هم بیشتر برایت جفتک پرت میکند! قانون زندگی بشری این است. یعنی کمتر پیش میآید دونفر باهم و همزمان اهلی شوند و هیچکدام برای دیگری جفتک پرت نکند! جفتکهای زندگی ناگریزند!
اما... اما آنچه در خبرها میخواندم حاکی از این است که دیگر باید آماده تغییرات اساسی در زندگی و روابط بشر باشیم! ژاپنی ها رباتی اختراع کرده اند احساسی! یعنی میتواند صادقانه و به دور از کلک دوستت بدارد. جواب رفتار دوستانه را دشمنانه نمیدهد. هیچ دروغ و دغلی در کارش نیست. هرچه بیشتر با این ربات مراوده و گفتگو داشته باشید بیشتر به شما وابسته میشود و احساساتش بیشتر میشود. خلاصه اینکه دیگر شاهد این نخواهید بود که بعد از مدتی همنشینی و دوستی، برایتان جفتک پرت کند!
تازه میگویند رباتها را تا سال 2050 طوری طراحی میکنند که بتوان با آنها 3کث هم داشت! یعنی تا این حد هااااا...
تازهتر میگویند در آینده وقتی شما یک روبات میخرید، قادر خواهید بود تا شخصیت او را مشخص کنید. چیزی شبیه به سفارش در اینترنت ! چه نوع احساساتی داشته باشد!؟ قیافهاش چه ریختی باشد!؟ اندازه و رنگ مو؛ نوع صدا؛ اینکه جالب، احساسی، یا اجتماعی باشد. شما میتوانید انتخاب کنید که روبات ۴۰ درصد اوقات شوخ و ۶۰ درصد اوقات جدی باشد. برای اینکه روبات شما کار دیگری انجام دهد کافی است که برنامهی مورد نیاز را دانلود کرده و یا تنظیمات آن را تغییر دهید.شما حتا میتوانید شخصیت، علایق و دانش روبات را تغییر دهید. به همین راحتی...
با وجود ربات ها در آینده دیگر نمیخواهد نگران تنهایی، شکست عشقی، ناتوانی جن30، خیانت، دروغ گویی و سایر مخلفات باشید. با رباتها از زندگی لذت ببرید!!!
از همینجا به کلیهی کسانی که به دلیل زشتی، کمرویی، ناتوانی و سایر علل اجتماعی، قادر به ازدواج یا برقراری رابطه با دیگران نبوده اند و به عبارتی بوی ترشیدگیشان بلند شده است مژده میدهم: بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم! به زودی تمام مشکلاتتان حل میشود... صبر داشته باشید...
پ.ن:
1/ خوب یا بدش رو نمیدونم. فقط میدونم این رباتها خیلی بخوان اعصابت رو بهم بریزن، آب روغن قاطی میکنن و سیستمشون بالا نمیاد؛ اونوقت فرتی میری و یکی دیگه میخری! مثل آدمها نیستن که بعد از چند سال گه زدن به زندگیت هنوز هم مجبور به تحملشون باشی! یا از ترس اینکه یه روز بذارنت و برن و شکست عشقی بخوری نری سراغشون! یه جورهایی با یکی رابطه داری که همه جوره دست پرورده خودته و هرکاری بخوای باهاش میکنی! به نظر تو بده؟؟!